ماجرا های من و زندگی :)

گاهی ...

1397/6/8 0:27
نویسنده : هانا
49 بازدید
اشتراک گذاری

گاهی ، دلم میخواهد فکر کنم ...

نمیدانم دقیقا به چه چیزی ...

فقط ، دلم میخواهد گوشه آرامی بنشینم و به افکا درهم و برهم ام اجازه بدهم از چارچوب ها و قواعد ذهنم فراتر بروند و آرام شوند ...

نمیدانم شاید ، به بالای چتر ابر ها ، به پشت کوههای سنگی یا به آنطرف اقیانوس های متلاطم بروند ...

یا شاید ، فکرهایم بروند پیش زمزمه های رودخانه و آواز های صبحگاهی شبنم ...

شاید بروند پیش ظرافت بالهای سنجاقک ... شاید بروند پیش تپش قلب چکاوک ...

فکرهایم ، آزادانه مثل باد میروند و هر کجای دنیا را سرک میکشند ....

مثل باد ، بی مرز و رها ...

گاهی ، فکرهایم تنها دروازه ورود به آزادی و شادی هستند ؛ وقتی که مثل پرنده داخل قفس ، توی ناملایمات دنیا گیر افتاده ام ...

گاهی فکرهایم ...

پسندها (1)

نظرات (0)